تقدیم به روح بلند و آسمانی جوان شهید علی جاوید پور
آقا ما بگیم آقا ما بگیم آقا ما بگیم. بالا و پایین پریدن ها و بال بال زدن های علی بود با سری کچل و با انگشتانی به سمت آسمان گرفته که قصد پاسخگویی به سوالی را داشت که خطیب توانا و دلشیفته امام عصر و زمانعج مرحوم حاج احمد کافی درکلاس مطرح کرده بود.
یکبار دیگر روح خسته ام از بعد زمان را به پرواز در می آورم و به چند دهه قبل تر باز می گردم تا شاید آرامشی و تسکینی هر چند موقت باشد برای گریز از زمان حال. مکانی که خویشتن را در او جا گذاشته ام و در او به امانت سپرده ام. و باری دیگر به وطنم خرمشهر رجعتی می کنم و در آب شطش بال و پری تر می کنم. اواسط دهه پنجاه، تابستان، حسینیه اصفهانی ها.
منزل ما وسط خیابان نقدی مابین شط و فلکه آتش نشانی و دیوار به دیوار حسینیه اصفهانی ها بود. از آنجا که این شهر صنعتی در حال رشدی سریع و پویا جهت گام برداشتن بسوی افق های روشن اقتصادی و صنعتی بود، از قومیت های مختلف جمعیت پذیر بود و بازاری متنوع از قومیت هایی با زبان ها و فرهنگ هایی مختلف و متفاوت بود و ویترین و دسته گل بسیار زیبایی بود از همزیستی اقوام ایرانی. که نمونه عینی آنرا ساکنین کشور تهران بخوبی می بینند.
و بالطبع جهت اعلام حضور و تجمع هیچ مکانی بهتر و زیباتر از مساجد و حسینیه های منتسب به آن قومیت نبود. حسینیه اصفهانی ها، بزرگ، شیک، دارای حیاطی مسقف و متمول و تبلوری از تعریف یک محل تجمع به شیوه ی صدر اسلام بود. نمازهای جماعت، سخنرانی ها، فعالیت های انقلابی، اجرای تئاتر و مسابقات، جمع آوری جهیزیه و مایحتاج عمومی برای اقشار بی بضاعت و اموری از این دست، عامل تمایز این حسینیه نسبت به خیلی دیگر از مساجد و تکایا شهر بود.
سخنرانی های مذهبی و دینی و حضور سخنرانان بر بالای منابر نسبت به زمان اینک بسیار پر شور و شرتر بود و با اقبال و استقبال بیشتری مواجه می شد. راستی چرا بزرگان و سخنورانی همچون شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید دستغیب آقایان علی دوانی، حائری، مکارم شیرازی، مرحوم فلسفی، مرحوم کافی و دهها سخنران دیگر مکانی به نام خرمشهر را جهت سخنرانی انتخاب می کردند؟
تابستان بود و بهترین فرصت و مجالی جهت پرورش فرزندان این آب و خاک با آمیزه های ناب اسلام حقیقی، و زحمتی که مرحوم کافی برای رشد عزیزان آن دیار بر خود متقبل شده بود. و کلاسی پر شور و شلوغ بود از نوجوانانی عاشق که تشنه آبی زلال و گوارا و خنک، که شاید عطشی را فرو نشاند.
بچه ها یک سوال دارم و دوست دارم که شماها با زبان خودتان مرا همراهی کنید. بعضی افراد هستند که می گویند ما هر چیزی را که ببینیم و لمس کنیم قبول داریم و چون خدا را نمی بینیم پس وجود ندارد. چطوری حرف این جماعت را می توانیم رد کنیم؟ سوال خیل سخت بود و فقط چند نفر دست های خود را بالا بردند. و قرار شد علی که نوک انگشتش به کمک فرشتگان، خالق آسمان ها را نشان می داد پاسخگو باشد و به یکباره همه گوش شدند.
آقا اجازه محکم یک کشیده به صورتش می زنیم او می گوید آخ ما به او می گوییم آخ را نشان بده.
تبسم حاج آقا به لبخند و لبخندش به قهقهه تبدیل شد. و قهقهه ها بود که در هم گره می خورد.
علی که مصداق " الذین یومنون بالغیب " و " السابقون السابقون" است اینک بر سر سفره ی مولا و مقتدایش سید و سالار جوانان اهل بهشت، زاده ی زهرای اطهرس ، نشسته و ره صد ساله را یک شبه پیمود.
عباس
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
سه شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 11:37 |
بازدید : 502 |
نویسنده :
داريوش
| ( نظرات )
|
روز گذشته تولد حضرت امیر (ع) و روز پدر بود . طبق روال مناسبتها سیل اس ام اس و یا به قول فرهنگستان زبان و ادب پارسی پیامک بود که به طرفم سرازیر شد . از لابه لای پیامک های ارسال شده . پیامکی بود که توسط یک فرزند شهید ارسال شده بود که به واسطه دوست عزیزی مجدداً برای من ارسال شد . بدون هیچگونه قضاوتی آن را عیناً در برابر دیدگان شما خوانندگان فرهیخته آسمان آگاهی قرار می دهم . باشد که قضاوت شایسته ای داشته باشیم .
این زندگی قشنگ من مال شما
این سپید رنگ من مال شما
بابای همیشه خوب من را بدهید
این سهمیه های جنگ من مال شما
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
دو شنبه 15 خرداد 1391 ساعت 13:59 |
بازدید : 351 |
نویسنده :
عباس
| ( نظرات )
|
چندین ماه بود که شدیداً ذهنم درگیر مقوله شهادت و نوشتن مطلبی جهت ارج نهادن به مقام شامخ و دست نیافتنی شهادت و شهید محسن بود و در حال و هوای خودم بودم که این مسئله و شنیدن دو مطلب از دوستان عزیزی که مدت ها دستی بر آتش جنگ تحمیلی داشتند و اینک در بین ما هستند، بدجوری با هم گره خورده بود.
بیان کنندگان دو مطلب بدور از هم و با فاصله زمانی بوده و هیچ اطلاعی از اظهارات دیگری ندارند.
شدت آتش دشمن و حجم باران گلوله های ریخته شده بر سر رزمندگان اسلام در شهر فاو به حدی زیاد و وحشتناک بود که وجب به وجب آسمان توسط بارانی از آتش گلوله ها به زمین دوخته شده بود. تیغ تیز مرگ را بارها و بارها و در چندین نقطه در زیر گلوی خود احساس کرده بود. و او به یک جمع بندی رسیده بود و در بیان این جمله نمود پیدا می کرد: نمی خواهم شهید شوم.
برتری ادوات و تسلیحات نظامی و نیروهای زبده و تازه نفس لشکرهای بعثی امان پیشروی و حرکت نیروهای اسلام را در منطقه مهران از بچه های تیپ آبی و خاکی امام حسن ع گرفته و آنان را زمینگیر کرده بود. بالا رفتن آمار مصدومین و شهدا آثار مخربی بر روحیات همسنگرانشان بر جا گذاشته بود. و او به یک جمع بندی رسیده بود و در بیان این جمله نمود پیدا می کرد: نمی خواهم شهید شوم.
و در خواب آن شب محسن می گفت:
"فکر می کنی شهادت به راحتی بدست می آید و شهادت را به راحتی به هر کسی نمی دهند"
و مرا به یاد فرازی از وصیتنامه اش انداخت: "ما راه شهادت را با چشمانی باز و آگاهانه انتخاب نمودیم"
...و شهادت بابی است از ابواب الجنه.
...و شهادت هدیه ای است لخاصه اولیاء الله.
...و خون بهای شهید خداست... و انا دیته
عباس
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
یک شنبه 7 خرداد 1391 ساعت 7:56 |
بازدید : 814 |
نویسنده :
داريوش
| ( نظرات )
|
بر خلاف خیلی ها که مذاکرات بغداد را مثبت ارزیابی نمی کنند . باید گفت مذاکرات بغداد از جهاتی قابل توجه است .
1- پروند هسته ای ایران بیشتر از یک دهه در سطح بین اللملی مطرح بوده ، این نکته غیر قابل انکار است که واکنش های متفاوتی را در میان افکار عمومی مردم ایران و همچنین افکار عمومی دنیا برانگیخته است . همچنین طرفین درگیر در پرونده فوق در مقاطع مختلف گاردهای تهاجمی شدیدی را گرفته به طوری که در این اواخر زمزمه حمله نظامی به طور جدی به گوش می رسید . لذا نباید انتظار داشت پرونده ای با این حجم در چند دور مذاکره به خوبی و خوشی برای طرفین حل و فصل شود .
2- جدی بودن این دوره از مذاکرات نیز مولفه ایست که نشان دهنده پیشرفت است . در مذاکرات پیشین بنظر می رسید طرفین به دنبال زروآزمایی بوده و مباحث جدی مطرح نبود بطوری که بعد از چند ساعت بدون هیچگونه توافقی به کار خود پایان میداد ولی انچه از سخنان نمایندگان طرفین در کنفرانس مطبوعاتی مشهود بود علاقه به ادامه مذاکره و حل نهایی این پرونده است .
3- باید توجه داشت که کشور عراق در حال حاضر ظرفیت ، ایجاد نقش آفرینی در سطح منطقه ای و بین اللملی را دارا نمی باشد . به طوری که برای همگان روشن بود که توافق نهایی در بغداد صورت نمی گیرد. چرا که دولت عراق با چا لشهای متعدد داخلی و خارجی روبروست و هنوز چشم انتظار کمک های مجامع بین اللملی می باشد
4- به نظر می رسد توافق طرفین جدای از انتخاب روسیه پوتینی جهت ادامه مذاکرات با اهمیت ترین نکته جهت ارزیابی مثبت بودن این دور از مذاکرات است .
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
چهار شنبه 3 خرداد 1391 ساعت 20:5 |
بازدید : 424 |
نویسنده :
داريوش
| ( نظرات )
|
مانتوی قرمز رنگ خانم اشتون نشان از پیشرفت مذاکرات بغداد است . اگه یادتون باشه وقتی خانم اشتون توی مذاکرات استامبول از شال گردن استفاده کرد گفتم احتمالاً در مذاکرات بغداد روسری را بر سر خانم اشتون خواهیم دید . گرچه کاترین روسری ویا چادور بر سر نداشت ولی پوشش خانم های ایرانی را تداعی میکرد .
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9