چهارشنبه شب 6/2 در خانه تنها بودم و با بی میلی تمام اقدام به روشن کردن رسانه غیر ملی و مردم گریز و مخاطب ریز نمودم. تلویزیون معمولاً زیاد روشن نمی شود مگر برای برنامه هایی همچون کارتون های تام و جری، فیتیله، کلاه قرمزی و از این دست برنامه و آنهم برای کودک خانه. با کانال های مختلف بازی می کردم. 15، 7، 3....یکی از یکی بی محتواتر و تکراری تر و مزخرف تر....و شبکه 2 ، نمی دانم چرا انگشتم قفل شد و دیگر به جایجایی ادامه ندادم. فیلم مستند بسیار زیبایی بود بنام تینار. از اینکه تلویزیون حواسش نبود و از دستش در رفته بود و اقدام به پخش این مستند نمود از همگان بابت این حواس پرتی عذر خواهی میگردد.
فیلم روایتی ساده از زندگی پسر بچه ای 12-13 ساله تک و تنها و در کلبه ای در جنگل های سر به فلک کشیده اطراف بابل بود که پس از فوت مادرش و ورود زن پدر، از طریق نگهداری احشام دیگران امرار معاش می کرد. بعد از دیدن این فیلم فریاد می زدم خدایا چاکرتم، خدایا شاکرتم. و خود را موظف به قدردانی بیشتر از پیش نعمت هایی دانستم که شاید داشتن آنها را فراموش کرده بودم. جایی گرم و نرم برای زندگی کردن، دسترسی به آب گرم، به گاز، به تلفن و هزار و یک لطف و کرمی دیگر که خدا به من کرده و از داشتن آنها غافل بوده ام. و فیلم چیزی بیش از یک تلنگر است.
فیلم رگباری از قطعات متنوعی از زیبایی ها بود، تابلوهای بسیار زیبا و قاب و فریم گرفته شده از طبیعت بسیار زیبای مازندران (وطن دومم) بود. از یک کارگردان گمنام به شلاق کشیدن چنین تصاویر بدیع، نو و فراموش نشدنی بسیار بعید و جالب بود.
فیلم سرشار از صحنه هایی ناب بود، شکار ماهی، آواز خواندن در گوش گوساله ها، کول کردن گوساله ها، آب آوردن از چشمه ای دور دست، فرو رفتن تا کمر در برف، بلند شدن بخار از لباس های خیسش در کنار آتش، لانگ شات از انبوه کوههای پوشیده از برفی که سفیدی آن خیره کننده بود و دهها سکانس بیاد ماندنی دیگر.
در سکانسی پسرک از فرط خستگی تاق باز خوابیده بود و انگشتان دو دست خود را در هم قفل کرده و بر روی شکم گذاشته بود، دو گوساله همزمان شروع به لیسیدن صورت و انگشتان دو دستش نمودند. انگشت را لیسیده و تا ته درون دهان می کردند، انگشت بعدی و انگشت بعدی. برای لحظاتی متوجه شدم تمام موهای بدنم سیخ شده اند.
با تنبلی نکردن و کمی سرچ در اینترنت می توان این فیلم زیبا را دانلود کرد.
عباس
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
|
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391 ساعت 9:25 |
بازدید : 335 |
نویسنده :
عباس
| ( نظرات )
|
نمازی با یک سجده
فرشتگان از خط قرمز عبور کردند و بر قادر مطلق بانگ اعتراض برآوردند که هیچ فایده ای در خلقت این قبیله یسفک دما نیست.
با لطافت پاسخ آمد: انی اعلم و ما لا تعلمون. او خلیفه الله است و جانشین من و آفریده ای از جنس خاک و نفخت فیه من روحی.
و بر او یک سجده.
یقیناً آنچه را که باریتعالی در این آفرینش می دیده دوازده ستون آسمان و زمین، دوازده نور و دوازده ارکان الهدی بوده است.
بی شک عصاره خلقت، جان و روح زمان و مکان، امام منتظر عج و اصحاب آخرالزمانی اش بوده است...
همسنگر به پشت سر خود بنگر و ببین انبوهی از فرشتگان مشتاق را که همچنان بر تو نمازی بی انتها می گذارند با یک سجده.
دلاور، رزمنده، ای عاشق، ای منتظر برگردد و ببین عرق شرم فرشتگان را که تا انتهای هستی جاری است.
ای خلیفه الله و ای تکه ای از خدا دیدگانم را تقدیم تو می کنم به شرط التماس دعا.
عباس
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
سه شنبه 5 ارديبهشت 1391 ساعت 14:38 |
بازدید : 481 |
نویسنده :
داريوش
| ( نظرات )
|
درقاموس ما حسابداران ارقام هر حساب در طول سال مالی نشان دهنده معنا و مفهومی خاص است .در ترازنامه پایان سال مالی نیز در رتبه بندی خاصی قرار می گیرند. آدمهای خاکی مثل زمین استهلاک ناپذیرند.رفاقت با آنان گرچه با ارزش ترین دارایی نامشهود ترازنامه ام است . ولی ثبتشان نمی کنم ، نه به خاطر عدم تطابق با استاندارهای حسابداری ، بلکه به خاطر اینکه در ترازنامه قلبم به گونه ای ثبت شده اند که هیچ پایان دوره ای مرا مجبور به بستن حساب آن نمی کند .
In addition to being our Drqamvs accountants each account has a specific meaning. But people on earth as the earth's balance sheet Napzyrnd depreciation. Friendship with them, although my balance is the most valuable intangible assets. But I do not Sbtshan, not because of lack of compliance with accounting standards, but because my heart is in the balance sheet are recorded in such a way that no end of a period that does not force me to close the account
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
شنبه 2 ارديبهشت 1391 ساعت 14:32 |
بازدید : 509 |
نویسنده :
داريوش
| ( نظرات )
|
لازم است ،گاهی اوقات درختی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی و غذا بدهی تا ببینی هنوز از طبیعت چبزی در وجودت هست یا نه ؟
Is necessary, sometimes debts water tree, animal touch and feed the debt to nature Chbzy still inside or not see
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8