از زماني كه سفر رفتن مشكلات فراواني داشت و مسافر خراسان مي باست خطرات طول مسير را به عشق رسيدن به حريم يار با جان دل خريدار مي شد. تا به امروز كه با يك پرواز 45 دقيقه اي خود را بر فراز گنبد طلا ميبيني . مشهد هواي غريبي دارد . غربت امام دل هاي سوخته هنوز هم از جاي جاي كوچه و بازار مشهد احساس ميشود و انگار سايه خود را بر سراسر خراسان گسترده است ، در ايوان طلا جرعه اي از آب سقاخانه اسمال طلا خوردن ودر تالارهاي آينه كاري با بوي عود و عنبر در فضاي معنوي حرم غرق شدن و صداي قرآن را از گلدسته هاي آن شنيدين و در خنكاي مغرب در مسجد گوهر شاد به جماعت ايستادن ، صداي حمد را با نواي عاشقي آميختن و هنگام قدم نهادن به حرم با يك نوع نوستالوژي مكاني و يا حتي زماني آميخته شدن ، انسان را در خلسه اي وصف ناپذير فرو مي برد ، آن هنگام است كه تو دچار دوگانگي ميشوي كه اين عيش از كدامين است ؟
داريوش