اجتماعي
زندگی زیباست
شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 12:12 | بازدید : 1345 | نویسنده : | ( نظرات )

امروز دغدغه من نگاه مايوس و نگراني زيادي است كه در جوانان و عموم مردم مي بينم.ايكاش مي شد باز هم برق شادي را در نگاه همه ديد.ترس از آينده و بيم وهراسهايي كه ذهن همه را مشوش نموده تاثيرات زيادي در روابط و مناسبات اجتماعي و خانوادگي ايجاد نموده است. چه بايد كرد؟به نظر مي رسد در حال حاضر تنها راه برون رفت از اين اوضاع و شرايط به وجود آمده آگاهي مي باشد.ايجاد اعتماد به نفس و درك صحيح هدف زندگي،كنار گذاشتن تجارب قديمي وحضور در حال از اساسي ترين كارها مي باشد.گذشته مرده وآينده هم هنوز متولد نشده است.چرا بايد غم گذشته مرده و ترس از آينده زاده نشده امروز ما را تباه كند؟

فرشيد

|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


کمک کنید
شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 11:48 | بازدید : 1113 | نویسنده : | ( نظرات )

امروز بدون هيچ پيش ذهني تمايل به نوشتن داشتم.راستش خودمم نمي دونم چرا يه جورايي احساس در بند بودن بهم دست داده .احساس مي كنم توسط يه عامل قهري گير افتادم توي مكان و شرايطي كه نبايد باشم.در جايي كه هستم هيچ جوري احساس راحتي نمي كنم و تمايل دارم هر چه سريعتر خودم رو از اين وضعيت خلاص كنم.پيش اومده جايي قرار بگيري كه وقتي همه حرف مي زنن هيچي نشنوي و هروقت تو حرف مي زني طوري نگات كنن كه انگار داري لب هاتو به هم ميزني و حركت ميدي.جايي كه افتخاراتشون مايه سرافكندگي توست و شرمساريشون موجب افتخارت.در يه همچين مكاني تو چه مي كني؟

به عبارتي دوست دارم داد بزنم كمك،من خونمو گم كردم،يكي پيدا بشه به من  كمك كنه.

چند وقت پيش مطلبي  مي خوندم كه گفته بود احساس ميكنه خودش رو گم كرده و منم يه جورايي دركش مي كنم البته من خودم رو گم نكردم.تا زماني كه خودم رو پيدا نكرده بودم همه چي عالي بود.خودم رو متعلق به همه جا وهمه چي ميدونستم ولي تمام گرفتاريهام درست از زماني شروع شد كه خودم رو پيدا كردم.حالا نه خودم رو متعلق به جايي مي دونم و نه وابسته به همه اونايي كه مي شناختم.همه رو مي بينم و نميبينم.همه منو مي بينن و نمي بينن.حرفارو ميشنوم و نمي فهمم وحرفامو گوش مي كنن ونمي فهمن.حال اگه خوابم كاش يكي بياد بيدارم كنه و اگه بقيه خوابن كاش بيدارشن.

تو اين وضعيت شما بگيد چكار كنم؟

 

|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


شادی و غم
شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 11:23 | بازدید : 767 | نویسنده : | ( نظرات )

 در مطلب حاضر ، قصد بر اين است  كه بدون قضاوت در مورد نگاه عمومي ما ايرانيان ، به فلسفه كلي شادي و غم و تاثيرات آن بر زندگي خودمان به بحث بنشينيم .

در هزاره سوم بحث جنجالي مثبت انديشي و تكنولوژي فكر در ساخت معماري آينده انسان نقش بسزائي دارد  ، امروزه در تمامي جوامع پيشرفته ، صاحبان انديشه بر اين باورند كه با آموزش نگاه مثبت و سازنده به احاد ملت ، آنان را در جهت پيشرفت در تمامي حوزه هاي زندگي اجتماعي و فردي به تحرك وا دارند .

در چند سال اخير با ترجمه آثار نويسندگان و روانشناسان كه در اين راستا فعاليت ميكنند، موجي در ميان احاد جامعه مخصوصاً در ميان نسل جوان به راه افتاده كه نشانگر تمايل نسل جوان جهت دگرگون كردن نگرش سنتي به زندگي ميباشد . نگرشي كه گاهاً شور و اشتياق و شادي را گمرنگ كرده و جايگزين آن غم و اندوي پنهان در ميان بسياري از مردم است . شاهد اين مدعا نوع برگزاري مناسبتهاي عزا و شادي است به طور مثال برگزاي مراسم سالگرد شهادت ها و برگزاري سالگرد  تولدهاي بزرگان ديني و مذهبي است  . متاسفانه گاهاً مشاهد مي شود در جامعه ما حركت و سياست گذاري قسمت عمده وسايل ارتباط جمعي ، خواسته يا ناخواسته در جهت تضعيف نشاط و گسترش فرهنگ غم و اندوه در سطح گسترده اي ميباشد . طبيعي است كه پيامد اين موضوع چيزي جز افسردگي ، ياس و بدبيني عمومي نمي باشد. در تمامي سريالهاي تلويزیوني شاهد اشاعه نابرابري اجتماعي ، خيانت ، بي مسئوليتي و بي اخلاقي هستيم . با توجه به پر مخاطب بودن اين رسانه تاثير آن اجتناب ناپذير به نظر مي رسد.

در مدارس و دبيرستانها تمركز بر آموزش بي اعتمادي و دوري از كارهاي گروهي و ترويج فرد محوري مي باشد . دانش آموز به جاي كار گروهي ، خود محوري و عدم اعتماد به گروه را مي آموزد در چنين فضاي آموزشي فرزندان ما چگونه بايد زندگي اجتماعي را بياموزند . از ديگر معضلات در حوزه فرهنگ و تربيت ، دستوري بودن آموزهاي تربيتي مي باشد ، بطوريكه قبل از آن كه تلاشي درست در مسير بسط هنجارهاي اجتماعي با آموزش در ميان كودكان و نوجوانان صورت گيرد . تلاش مي شود با تنظيم قوانين و آيين نامه ها سعي در تربيت و كنترل جامعه به عمل آيد . اميد است روزي خنده وشادي در جامعه نهادينه شود كه خود باعث تحرك و توسعه همه جانبه ميشود .

فرشيد

 

|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


نماد شيطان
شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:8 | بازدید : 811 | نویسنده : رضا | ( نظرات )

مقدمه : از زماني كه حضرت محمد (ص ) پرچم مبارزه با جهل ، ناداني و انحرافات مذهبي ، قبل از دين اسلام  را برافراشت ، بزرگان و زورمداران مشرك و كافر به دليل به خطر افتادن منافع دنيايشان در مقابل حضرتش ايستادند و سالها  باعث دردسرهاي فراوان شدند . در اين ميان كافران  يهود سهمي بسياري را به خود اختصاص دادند . اگر تاريخ اسلام را ديگر بار مرور كنيم ، داستانهاي فراواني از آزار و اذيت قوم يهود نسبت به مسلمانان و شخص رسول اكرم (ص) را در سطر سطر آن مشاهده ميكنيم ،  قدري پا را  فراتر گذاشته به اين نكته اشاره كرد كه : دشمني قوم يهود نسبت به مسلمانان از ساير اديان به مراتب  بيشتر بوده  . به طوري كه آزادگان و حقيقت جويان ساير اديان الهي مانند مسحيان هنگامي كه با دعوت حقيقت اسلام  مواجه مي شدند سر تسليم فرود آورده و به جرگه مسلمانان  مي پيوستند روند تسليم اديان مختلف تا به امروز ادامه داشته ، جالب است بدانيم كه اكثراً آنها از ميان مسحيان ميباشد . ما تا به حال نشنيده ايم كه شخصي يهودي به جرگه مسلمانان پيوسته باشد و يا اگر وجود داشته باشد آمار آن بقدري كم است كه به نظر نمي آيد  . اگر سلسله جنگهاي صليبي كه  با حمله صلاح الدين ايوبي  سردار مسلمان به اسپانيا آغاز شد را مستثنا قرار دهيم ، در طول تاريخ  نسبت به يهويان مشكلاتي كمتري با مسحيان داشته ايم . اگر امروز هم كشورهاي غربي و در راس آنها امريكا  دردسرهاي فراواني مخصوصاً بعد از جريان يازده سپتامبر ، براي كشورهاي مسلمان درست كرده اند در واقع تحت نفوذ لابي هاي يهودي است كه قدرت اقتصادي و نفوذ فراواني در اكثر كشورهاي غربي دارند .

مي توان تنيجه گرفت كه دشمني و عداوات  قوم يهود با مسلمانان از بدو ظهور اسلام شروع شده ودر طول تاريخ به انحاي مختلف  تا به امروز ادامه داشته . پرواضح است كه شكل دشمني فوق در زمانهاي مختلف با توجه به اقتضاع  زمان شكل خاصي به خود گرفته ، روزگاري با شمشير و برخوردهاي  فيزيكي بوده در عصري ديگر با دراختيار قرار دادن بخش عمده اي از سرمايه و قبضه كردن اقتصاد  ، به آزار و اذيت مسلمانان مي پرداختنند ،  در عصر حاضر علاوه بر اشغال بخشي از سرزمين مسلمانان و گشتن تعداد زيادي از آنها ، مبارزه اي نمادين را نيز آغاز نموده اند كه جهت  مقابل با آن بايد بسيار هوشيار بود . و شناخت دقيقي از اين نماد ها داشت .

با توجه به بمباران وسيع اطلاعات وسايل ارتباط جمعي خصوصاً اينترنت كه از طريق  عكس ، فيلم ، خبر و.........در اختيار همگان قرار ميگيرد هر شخص به فراخور سطح اطلاعات و آگاهي خود برداشتهاي متفاوتي از اصل موضوع داشته كه ممكن است الزاماً برداشت فوق با حقيقت موضوع تفاوت داشته باشد .

با بيان مقدمه فوق ، نمونه اي از مبارزه نمادها را با تحقيقات دوست عزيزم رضا و به قلم ايشان با توجه به اطلاعات نجومي  بدون هر گونه تاييد و يا رد اصل موضوع در معرض قضاوت شما قرار ميدهيم . باشد كه هوشيار و آگاه باشيم .

داريوش

 نماد شيطان

دوست عزيزم داريوش در قسمت قبل مقدمه اي را بيان داشتنند كه كار حقير را تا حدودي آسان كرده تا با فراغ خاطر بيشتري به اصل موضوع بپردازم  . مطلبي را كه مي خواهم با شما در ميان بگذارم شايد براي كساني كه با علم  نجوم و يا علوم ماورائي آشنايي ندارند كمي دشوار به نظر آيد اما سعي بر آن است كه با توضيحات پيرامون موضوع حق مطلب ادا شود .

شايد همگي ما كم و بيش با بحث نمادها آشنا هستيم در شق ساده آن هر شركت موسسه و يا گروهي جهت شناسايي خود آرم مخصوصي طراحي كرده و با تبليغات وسيع سعي در شناسايي خود با توجه به لگو و يا آرم مورد نظر دارد . در اين ميان آرم شركتهاي معروف بين اللملي مانند اپل براي همگي ما آشناست .

در سطع وسيع تر موضوع ، هر عقيده و يا مذهب  جهت يادآوري آيين خود نمادي دارد كه سمبل كاملاً آگاهانه و بر اساس حوزه هاي انرژي خاصي انتخاب گرديده است ، تا آنجا كه مي توان توسط اين نماد ها ميزان انرژي خاصي را افزايش و يا كاهش داد .

سياره حاكم بر كشورهاي عربي سياره ونوس مي باشد كه نماد سياره فوق در علم نجوم مكعب مربع ميباشد . درواقع فرمان به ساخت كعبه هماهنگ با نماد سياره ونوس مي باشد ، حال مكان ، طول و عرض و ارتفاع آن بحثي است كه در نوشتار ما نمي گنجد .

از طرفي سياره حاكم بر قوم يهود سياره مركور و يا همان سياره تير  يا عطارد ميباشد . نماد هندسي آن استوانه ايست كه در انتهاي آن بصورت مثلث و تيز در مي آيد . اگر به مكاني كه در ايام حج حاجيان شيطان را رمي جمره ميكنند توجه شود نماد فوق دقيقاً مانند نماد هندسي است كه توضيح داده شد. اين نماد را با توجه به نفوذ قدرتمند يهوديان در سراسر دنيا مي توان مشاهده كرد. در كشوري بصورت برج هاي دوقلو و در دياري ديگر بصورت تنديسي در ميدان مركزي شهر و.....

حتماً  در اخبار شنيده ايد كه مكه جهت پذيرش تعداد بيشتري از مسلمين در حال بازسازي است . جالب است بدانيم كه طراح و معمار اين پروژه ، ارشتيكي معروف از انگلستان به نام سر نورمن فاستر است . ايشان معروفتي جهاني به لحاظ طراحي نمادهايي به نام ابليسك دارد . اين مهندس انگليسي درادامه ساخت و سازهاي جديد شهر مكه ساعتي بزرگ را طراحي و ساخته كه دقيقاً شبيه نماد قوم يهود مي باشد . اگر به تصوير پروژه فوق با دقت نظر بيندازيد متوجه ميشويد كه نماد فوق از نظر موقعيت كاملاً بر كعبه و مسجد الحرام مسلط مي باشد . و شايد اين مفهوم را به اذهان تزريق ميكند كه قوم يهود بر مسلمانان احاطه دارد . همچنين در اطراف ساعت فوق كه به ساعت مكه معروف شده است چهار ستون كه هر كدام به دو ستون ديگر متصل اند قرار  گرفته كه انرژي چهار ستون را به توان دو رسانده و باعث افزايش انرژي ستون اصلي كه همان ساعت مي باشد مي گردد . جالب است بدانيم كه خادمين حرمين شريفين كلي به وجود ساعت فوق افتخار ميكنند .

در توطعه اي ديگر نماد شيطان كه هر ساله توسط ميليونها زائر خانه خدا  در سه نوبت سنگ باران ميشود و همانطور كه گفته شد دقيقاً به مانند نماد يهوديان است . نه تنهااز نظر اسلام بلكه از نظر تاريخ اسطوره شناسي و ساير اديان داراي اهميت خاصي است ، در اقدامي عجيب و مشكوك  به بهانه اينكه در ايام حج به دليل ازدهام جمعيت ممكن است حاجيان با پرتاب سنگ به ساير حاجيان آسيب برساند و با  اين بهانه كه  شرايط حج دنياي امروز به دليل افزايش تعداد حاجيان نسبت به ادوار گذشته تغيير كرده و به دليل اينكه اگر سنگ حاجيان به نماد شيطان اصابت نكند حج فوق اشكال پيدا مي كند  دور تا دور نماد شيطان را ديوار تعبيه كرده بدين ترتيب سنگها به ديوار فوق خورده و مستقيماً به نماد شيطان نمي خورد در واقع با اين حركت جلوي بي احترامي به نماد يهوديان گرفته شده است .

بايد توجه داشت اين گوشه اي از اتفاقات و جنگ پنهاني است  كه رصد شده است . و آنها كه هنوز ما نمي دانيم ممكن است در هر گوشه اي از دنيا در حال وقوع باشد .

منتظر سئوالات شما جهت روشن شدن ابعاد دقيق تر موضوع هستيم .

رضا

 

 

|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12


غریبه
شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:1 | بازدید : 825 | نویسنده : داريوش | ( نظرات )

به رسم روزه همه روز را چيزي نخوردم ، و به رسم همه ساله پاي ديگي نذري ايستادم. همه بودنند ، در اين ساعت و در این روز حضورشان تكراريست .رياضت روزه را تحمل كرده اند كه صفات بد را به دور بريزند و خود را به خصايص نيكوه و روحاني بيارايند و تمرین کنند که چگونه بگویند ، چگونه گوش کنند ، چگونه بیندیشند و چگونه بزییند تا سعادتمند شوند .ميآيند جهت حاجت از صاحب نذر ديگ را به هم ميزنند و صلواتي مي فرستند. دست آخر دركناري جمع ميشوند و از حكايت خانه چند صد متري فلاني و ماشين آخرين مدل بماني  و هزاران داشته و نداشته خود و ديگران سخن ميگويند و گاهاً اعتراضي به وضع موجود . تنها در گوشه اي به سخنانشان گوش مي دهم ، مورد هجومشان واقع مي شوم كه چرا همراهشان نيستم  ، و من در ميان اين همه ، به غربتي بزرگ فرو رفته ام ، به سراغ مربي و معلم مي روم ، همان كه بعد از رفتنش شاگردش شدم و همان كه قلم بدستم داد . براي تسكين ، درد غربت روح ، نوشتن را به من آموخت . پژواك صدايش در فضاي معنوي شب قدر پيچیده . که بغض آلود فریاد می زد: 

چقدر دشوار است در ميان جمع بودن و طعم غربت را چشيدن .

داريوش

 

|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


بازگشت
شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 9:11 | بازدید : 765 | نویسنده : داريوش | ( نظرات )

 سالهاي سال است كه بر بلندايي مي ايستم و غروب آفتاب را به نظاره مي نشينم .

سالهاي سال است كه با رفتن آفتاب دل تنگ مي شوم و بغضي دوست داشتني گلويم را فشار ميدهد .

سالهاي سال است كه روشنايي روز را براي لحظه رفتن آفتاب به سرزمين روياها پشت سر ميگذارم .

سالهاي سال  است كه براي  بدرود آخرين تشعشعات خورشيد خود را به بلندترين نقطه مي رسانم تا اين شكوه و زيبايي را بهتر درك كنم .

سالهاي سال است در تلاش براي رمز گشايي ، رابطه ميان نهان شدن خورشيد و پيدا شدن خود هستم .

سالهاي سال است كه به دنبال پيدا كردن ارتباط ميان دل تنگي هنگامه غروب و دل تنگي روزهاي سفر هستم .و با خود مي انديشم ، فرود آدم در اين واويلاي دنيا به مانند مسافري است كه آگاهانه شهر ديار خود را براي يافتن گمشده اي ترك ميكند و شرط بازگشت يافتن است. و رفتن خورشيد به سرزمين ناپيدا حكايت بدرقه سفيري است كه پيام مسافر غريب را به سرزمين مادريش ميبرد و بعد از دور شدن كاروان ، غربت مسافر نظارگر مضاعف مي شود . تمام سال هاي عمرم در تلاش براي رسيدن به انتهاي زمين و ايستگاه سفر خورشيد طي شد. تا همراهش  مسافر بازگشت به ديار نور روشنايي شوم و آفتاب اين رسول نور آگاهي بانك بر آورد كه اي مسافر خسته ، بدان  در آن هنگامه كه دستت را به سوي ميوه آگاهي نشانه گرفتي    رنج زندگي دنيايي را براي خود فراهم كردي . همه فلسفه خلقت در داستان هبوط تو نهفته است كه : زيستن ناآگاهانه را با هبوطي آگاهانه و تحمل رنج زندگي در رسيدن آگاهانه به سرزمين نور و روشنايي ترجيح دادي .

 داریوش

 

|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


ضربآهنگ زندگی 7
پنج شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 10:21 | بازدید : 699 | نویسنده : رضا | ( نظرات )

 بيشتر اوقات ما به دنبال چيز گرانبهايي هستيم تا بتوانيم زندگي مان را با آن تغيير دهيم ، در اغلب مواقع فكر مي كنيم يك پول كلان چاره كار است و مشكلات ما را حل خواهد كرد. اما دوستان عزيز گاهي آن چيز گرانقيمت مي تواند يك جمله باشد پس سعي كنيم نسبت به جهان پيرامون خود بصير و سميع باشيم.

در دنياي اطراف خود شايد افرادي را ديده باشيد كه داراي سرعت زيادي در رسيدن به اهداف و آرزوهاي خود هستند ، در نگاهي سطحي به نظر ميرسد، اين موضوع ارتباط مستقيم به هوش و استعداد فراوان آنها يا شانس و يا فاكتورهاي ديگري دارد.

ولي با يك نگاه عميق تر به نظر ميرسد فاكتورهاي زيادي در موفقيت افراد دخيل اند . يكي از اين فاكتورها تعمق در جمله ذيل ميباشد: «بايد تصويري واضح از آنچه كه هدفمان است داشته باشيم.»

اين دقيقا كاري است كه اشخاص موفق انجام مي دهند .  بنابراين افرادي كه اهداف خود را مشخص كرده اند و آن را به وضوح مي بينند از قدرت كيهاني براي رسيدن به مقصد نهايي استفاده مي كنند ، اين موضوع شايد در نزد بسياري از ما پرهيبت و خارق العاده جلوه كند ولي حقيقتي انكار ناپذير است . بهتر است براي بهتر درك كردن موضوع مثالي مطرح كنيم :

فرض كنيد دو نفر ميخواهند قطعات يك پازل را به طور جداگانه در كنار هم قرار دهند تا تصوير پازل نمايان شود . نفر اول تصوير اوليه پازل را مشاهد كرده و نفر دوم هيچگونه درك و تصوير از پازل ندارد . به نظر شما كدام يك از آنها زودتر به نتيجه ميرسند.

مسلما كسي كه تصوير اوليه پازل را مشاهده كرده بسيار پرسرعت تر از كسي كه تصويري از اين پازل ندارد قطعات را كنار يكديگر گذاشته و به نتيجه ميرسد. پر واضح است اگر تصويري از آن چه كه ميخواهيم  چيدمان كنيم  نداشته باشيم يا به هدف نمي رسيم ويا هنگامي سوت پايان به صدا درمي آيد قطعات پازل را تكميل ميكنيم .

مغز انسان نيز دقيقا اين گونه عمل مي كند بدين ترتيب كه اگر تصويري داشته باشد به طور اتوماتيك شروع به ساخت و خلق آرزوها از روي الگوي مدنظر مي كند .

بايد توجه داشت اگر براي موفقيت تلاش مي كنيم ولي تصويري درست از آن نداشته باشيم به هدف نخواهيم رسيد. درست مانند فردي است كه در كوهستاني كه معدن طلايي را درخود جاي داده است ، در حال تلاش است و كوه را مي شكافد ولي نمي داند معدن طلا كجاست و تلاشش به هدر مي رود.

پس بياييد درك واضحي از رؤياهايمان داشته باشيم و بدانيم براي چه زحمت مي كشيم و به كجا مي خواهيم برويم.

بنابراين ميزان قدرت ما در زندگي با ميزان درك واضح از رؤياهايمان بستگي مستقيم دارد ، اين جرقه اي است كه آتش درون را روشن مي سازد تا از موفقيت هايي كه در آينده به دست خواهد آمد نهايت استفاده را ببريم.

زماني فرا مي رسد كه به هدف خود رسيده ايد اكنون به گذشته نگاه كنيد و ببينيد قبلا چه بوده ايد و اكنون چه هستيد؟ پس هدف جديدي براي خود در نظر بگيريد و به ادامه راه بپردازيد و باز هم قوي تر شويد.

نكته آخر اينكه: سفر ما را در رسيدن به مقصد ياري مي كند، ولي سفر، از خود هدف مهمتر است زيرا در اين سير از تجربياتي استفاده مي كنيم كه قدرت ما را افزايش مي دهد و به شخصي تبديل مي شويم كه قدرت رسيدن به اهداف بزرگتر را دارد. پس بايد افكار منفي و تصاوير ناراحت كننده را به كناري بگذاريم. مقصد كمال و ايده هاي خوب را بپرورانيم و هميشه به ياد داشته باشيم: «براي آنچه كه بايد تغيير پيدا كند احتياج به تصويري از آنچه كه مي خواهيد داشته باشيد داريد.»

با توكل بر خداوند متعال

رضا

 

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10


ضربآهنگ زندگی 6
پنج شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 9:44 | بازدید : 693 | نویسنده : رضا | ( نظرات )

دارما

همانطور كه در قسمتهاي قبل گفته شد، عدم هماهنگي با قوانين هستي و درون خويش ايجاد مشكلاتي در زندگي مي‌كند و اين مشكلات معمولا با نشانه‌ها و آلارم‌هاي هشداردهنده شروع مي‌شود:

در يك آزمايش جالب كه شايد بعضي از دوستان نيز آنرا انجام داده باشند، در اطاق و يا سالني شخصي انتخاب مي‌شود و چشمان او را مي‌بندند و شيء خاصي را در نظر مي‌‌گيرند و وظيفه شخص آزمايش شونده اين است كه آن شيء را شناسايي و به آن دست يابد. در هنگام آزمايش يك هشداردهنده وجود دارد مثلا با وسيله‌اي ايجاد زنگ مي‌كنند و اين هشداردهنده قابل تنظيم است، بطور مثال اگر فرد جستجوگر شروع به نزديك شدن به هدف كند صداي آلارم كم مي‌شود و هر چه نزديكتر شود صدا كم و كمتر و يا حتي قطع مي‌شود و به اين وسيله شخص مي‌فهمد مسير دستيابي را درست طي مي‌كند، و بر عكس اگر از هدف دور شود صداي هشداردهنده زياد و زيادتر مي‌شود و گاها با صداي فرياد تماشاچيان مواجه است كه «بابا خيلي از مسير پرت شدي»

اين آزمايش هر روز در زندگي روزمره ما در حال اتفاق افتادن است. هر گاه كه از مسير خارج مي‌شويم معمولا هشداردهنده دروني ابتدا شروع به فعاليت مي‌كند و شخص از كارها و محيطي كه در آن است درونا احساس رضايت نمي‌كند و اغلب با خود فكر مي‌كند پول دارد- همه چيز روبراه است اما چرا احساس خوشبختي و آرامش نمی کند؟ اين عذاب وجدان براي چيست؟

اين احساس دروني كم كم حالت بيروني پيدا مي‌كند مثلا درگيريهاي ذهني شخص به وسيله نقليه شخصي ارتباط پيدا مي‌كند و عليرغم اينكه ظاهرا وسيله نقليه ايراد اساسي ندارد آن راندمان قابل انتظار را برآورده نمي‌كند.

گاها شايد ديده باشيد كه بعضي از روزها كه خود ما به اصطلاح «هنگ» مي‌كنيم كامپيوتر شخصي ما نيز هنگ است.

اين نشانه‌ها گستره فراواني دارد و يكي از عمومي‌ترين اين نشانه‌ها علائم بيماريهاي جسماني است كه در شخص ايجاد مي‌شود بدين ترتيب كه تعارضات درون نماد جسماني و شكل بيمار خود را نشان مي‌دهند و با زبان بي‌زباني فرياد مي‌زنند كه دوست عزيز بعضي چيزها سر جاي خود نيست، اوضاع را بررسي كن.

مثلا ريشه اضافه وزن و چاقي در انسانها يك دليل جالب پيدا كرده است و ان اينكه اگر در زندگي شخصي مشكلات مالي ايجاد شود، ترس وجود شخص را دربرمي‌گيرد و ذهن با تمام وجود اعلام عدم امنيت مالي و اقتصادي به بدن مي‌كند و نتيجه آن اين مي‌شود كه بدن شروع به جمع‌آوري چربي و بالطبع چاقي خود مي‌شود.

در مثال ديگر: شايد مي‌دانيد انفاكتوس و يا سكته قلبي كه بر اثر توقف جريان خون مي‌باشد در قشر متمول جامعه رايج‌تر است و افرادي كه به جمع‌آوري پول در جامعه عادت دارند در واقع كاري بر خلاف عرف خلقت انجام مي‌دهند زيرا كه پول انرژي تجسم يافته‌اي است كه بايد جاري شود و جالب اينجاست كه در زبان انگليسي پول به معناي (current)، جاري، است و لذا ذهن اين افراد در حال بلوك كردن يك جرياني هستند اين فرمان ناخودآگاه به اعضاي بدن نيز داده مي‌شود و قلب نيز به عنوان يك عضو اصلي اين فرمان را بكار مي‌برد و جريان خون را متوقف و باعث سكته مي‌شود.

مثال 3: بسياري از خانم‌ها در سن يائسگي به پوكي استخوان مبتلا مي‌شوند و اما دليل ذهني آن چيست؟

در وجود هر زن يكي از اساسي‌ترين پايه‌ها بچه‌دار شدن است و بسياري از خانم‌ها ناخودآگاه و يا آگاهانه اين بخش را پذيرفته‌اند و حقيقتي غيرقابل انكار است كه اين صفت يكي از چارچوب اساسي تشكيل‌دهنده قالبي به نام زن مي‌باشد.

حال بعد از يائسگي چه اتفاقي مي‌افتد؟

اين صفت بچه‌دار شدن و يا يكي از اركان اصلي از بين مي‌رود و لذا اتفاقي كه براي خانم‌ها مي‌افتد اين است كه قسمت استخوان بدن آنها در جسم كه ستون و پايه بدن نيز يكي است بصورت نماد ظاهري اين تفكر ذهني دچار مشكل شده و آسيب پذير مي‌شود و لذا دچار پوكي استخوان مي‌شوند البته رابطه بيماريها با مشكلات معنوي ما قصه مفصلي است كه در آينده به آن خواهم پرداخت.

شايد باور اينكه مشكلات بيروني ما نماد مشكلات دروني ماست براي شما سخت باشد و هميشه دنبال مقصر بيروني و كساني باشيد كه شما را در شرايط فعلي قرار داده‌اند اما بايد بگويم اينگونه نيست و دچار اشتباه هستيد.

البته بايد توضيح دارد كه مشكلات و هشدارهاي ايجاد شده هوشمند هستند و جهت تصحيح رفتار ما و بيداري ما صورت مي‌پذيرند وگرنه قصد آزار و اذيت ما در ميان نيست اگرچه صورت اتفاقات آزاردهنده به نظر مي‌رسد مثلا تصور كنيد كه نانوا خمير را در درون تنور مي‌گذارد ولي قصد سوزاندن آنرا ندارد بلكه قصد پخته شدن خمير و تبديل به نان را دارد. بنابراين دوستان من اتفاقات و مشكلات به پختگي و هدايت ما كمك مي‌كنند و لاغير.

رضا  

با من تماس بگیرید    آدرس ایمیل :rzgoudarzi@yahoo.com

 

|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


ضربآهنگ زندگی 5
پنج شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 8:51 | بازدید : 722 | نویسنده : رضا | ( نظرات )

   دارما

همانطور كه در مطلب قبل گفته شد ، هركدام از ما انسانها براي هدف خاصي به دنيا آمده ايم ، باتوجه به آن هدف  امكانات و استعدادها ي خاصي در اختيارمان گذاشته اند. حتي ظاهر فيزيكي اندام ما هم از اين قاعده مستثني نيست . به طور مثال يك ستاره سينما ويا يك آوازه خوان پرآوازه را وقتي در نظر اول مشاهده ميكني انگار خالق هستي فقط و فقط  براي اين شغل و اين كار خاص او را  آفريده است . داراي صداي زيبا و دلنشين ، اندام رشيد و بي نقص ، جمالي زيبا و جذاب و در كل انگار نقاش خلقت او را بصورت استادانه اي نقاشي كرده . بنظر شما اينگونه خلقت تصادفي است؟ و يا اينكه جريان هوشمند هستي ميداند به هر شخص چه چيزي اهدا كند كه شايسته آن باشد . به نظر ميرسد زيبايي : هماهنگي بين اعضاي خلقت است هر جا هماهنگي وجود دارد قوانين هستي رعايت شده است و در پي آن آرامش را  ميتوان  تجربه نمود و زيبايي را مشاهد كرد .از آنطرف هر جا خطوطي كه نبايد همديگر را قطع كنند  به هم برخورد كنند اين هماهنگي و نظم خلقت از بين مي رود و پيامد آن عدم آرامش و نبود زيبايي در خلقت پديدار مي شود . اگر به هر دليلي در جاده زندگي يكطرفه حركت كنيم در واقع بر خلاف نظم موجود در سيستم هستي پيش ميرويم كه حاصل آن چيزي به جز ذهن مضطرب ، مشكلات و سختيها و ساير موانع نيست . واضح تر بگوييم ، اگر مي خواهيد دغدغه خاطر و مشكلات زندگي شما كم و كمتر شود بايد با ذات خويش و هستي هماهنگ باشيد . براي روشن شدن مطلب جا دارد مثالي را  مطرح كنم :

هنگامي كه قصد خريد كالايي را داريد ، اين نگراني براي شما پيش مي آيد ، از كجا و چگونه خريد كنيد كه در اين آشفته بازار مكاره فريب قيمت و كيفيت كالا را نخوريد . به همين دليل سعي مي كنيد به شخصي كه در زمينه آن كالا و خدمت خاص تبحر و تخصص دارد مراجعه كنيد و از ايشان راهنمايي بخواهيد .ولي مشاهد مي شود كه در بسياري از موارد علي رغم رعايت كردن همه آن چيزي كه جهت يك خريد موفق لازم است باز هم فريب مي خوريم . حتي در مواردي فرد آشنايي كه از او انتظار نمي رود ما را فريب مي دهد  . آيا ما قادر به كنترل همه فاكتورهاي دنياي بيرون هستيم ؟ اگر قرار به عمل جراحي در بيمارستاني كه داراي مجرب ترين تيم پزشكي و مدرن ترين تجهيزات است باشد . آيا ميتوان تضمين 100 درصدي داد كه آن عمل جراحي كاملاً موفق و شخص بيمار سالم از آن بيمارستان خارج شود ؟ جواب اين سئوال به طور قطع منفي است . چرا كه امكان كنترل همه فاكتورهاي دخيل در آن عمل جراحي وجود ندارد. دراينگونه موارد ميتوان به درون مراجعه نمود ، اگر به پول جيبتان اعتماد داريد و براي بدست آوردن آن از روي خيلي از ارزشهاي وجوديتان عبور نكرده ايد ، با قاطعيت ميتوان گفت : كه با كنترل بعضي از فاكتورهاي عقلاني ، به سيستم هستي اعتماد كنيد و به قول عارفي " چشمانت را ببند و بپر" بايد باور داشت كه كيفيت پول و نيت دروني ، شما را به سر منزل مقصود هدايت خواهد كرد . امتحان كنيد و نتيجه را ببيند . معنويت يك علم است ، نتايج آن بارها توسط ديگران تجربه شده است ، بدانيد هستي در مورد شما كوچكترين اشتباهي نمي كند . ممكن است  اين سئوال در ذهن خواننده به وجود  آيد كه اگر اين هماهنگي در زندگي شخصي هر فرد صورت گيرد ، آيا ديگر هيچ مشكلي به وجود نخواهد آمد ؟  بنظر شما زندگي بدون مشكل قابل تصور است ؟ پاسخ من به عنوان نويسنده اين متن كه تجربياتي دراين موضوع دارد و به سهم  خود به اين مقوله  بارها و بارها انديشيده. اين است كه مشكلات همچنان پابرجاست ولي آنچيزي كه ازبين ميرود رنج حاصل از اين مشكلات است . به خاطر دارم در فيلمي كه عنوان آن را فراموش كرده ام كشيشي به شخص مجرمي گفت : مسيح نيامده است كه مشكلات ما را از بين ببرد بلكه آمده به ما بياموزد چگونه با رنجهاي حاصل از اين مشكلات كنار بياييم ( چرايي كه حل شود چگونگي قابل حل است). بنابراين مشكلات به ظاهر وجود دارند ولي در نگاهي عميق تر به آنها ديگر نبايد مشكل گفت بلكه موانع طبيعي هستند كه  ما را به سر منزل مقصود هدايت خواهند كرد و گاهاً لذت بخش .

رضا

 

 

|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


ضربآهنگ زندگی 4
چهار شنبه 27 بهمن 1389 ساعت 15:35 | بازدید : 677 | نویسنده : رضا | ( نظرات )

دراما

بسياري  از مردم در زندگي روزمره با مسائلي روبه رو هستنند كه خوا ناخوا سئوالاتي را در ذهن كاوشگراشان ايجاد ميكند و عدم يافتن پاسخي مناسب ذهن را دچار آشفتگي ميكند . اكثر مردم در شروع فعاليت روزانه شور و شوق لازم  جهت آغاز يك فعاليت پر انرژي را ندارند . گاهاً ملاحظه مي شود كه با بي ميلي و از سر اجبار در محل كارشان حضور پيدا ميكنند . گرچه روانشناسي مدرن كه آوازه اش همه كون ومكان را پر كرده با ارائه راه حل هايي مبني بر ايجاد افكار مثبت ، ميخواهد نقشي در حل مشكلات بشر بازي كند ولي به نظر مي رسد كه مشكل فراتر از اينها باشد . همه ما درگير نارضايتي عمومي در اكثر بخش هاي زندگي خود هستيم ، دليل اصلي اين نارضايتي ها را در مسائل مالي و عدم توانايي در حل آنها مي دانيم ، بنابراين تمام هم وغم مان بدست آوردن هر چه بيشتر پول ميباشد . به طوري كه آنقدر سرگرم تملك پول ميشويم كه متوجه گذران عمر خود نيستيم . ولي غافل از اين كه هميشه از مقدار پول مورد نظر خود عقب هستيم و يا هنگامي كه حسابهاي بانكي يمان به ميزان مورد نظر انباشته مي شود آرامش و رضايتمندي لازم كه در همه حال به دنبال كسب آن هستيم را بدست نمي آوريم  . بنابراين اضطراب اوليه همچنان ما را تعقيب مي كند وانگاري نمي خواهد دست از سرما بردارد . اينگونه اشخاص گرچه در ظاهر انسانهاي موفق و خوشبختي به نظر مي رسند و يا حداقل خود اين ادعا را دارند ليكن در درون فروريخته وآشفته اند . علت چيست ؟ شايد در نگاه اول همه ما علت آن را شرايط حاكم بر جامعه بدانيم ، گرچه ني توان منكر اين بود كه ريشه تعدادي از اين مشكلات شرايط محيطي است ولي اين پاسخ تعيين كننده و كافي به سئوال ما نيست . در واقع اين موضوع باعث به وجود آمدن شكافي بين اشخاص و محيط پيرامون مي شود . كه پيامد آن ورشكستگي هاي مالي ، افسردگي ، بيماري رواني ، جدايي از همسر يا فرزند و بسياري از پيامدهاي اجتماعي ديگر است . حال به دنبال پاسخي براي  پرسش ذيل هستيم كه: ريشه اين عدم هماهنگي چيست ؟ آيا تغيير محيط و مهاجرت راه حل مناسبي جهت رفع مشگل فوق مي باشد ؟ يا اينكه شكل مسئله عوض مي شود و مشكلات همچنان پا برجاست .

به نظر مي رسد دليل اصلي اين نارضايتي اينگونه انسانها اين است كه در مكاني قرار دارند كه به آن تعلق ندارند . در واقع ريشه اصلي اكثر مشكلات آنها برخلاف جريان وجودي خويش حركت كردن است . به قول خودشان هر چه بيشتر تلاش مي كنند كمتر نتيجه مي گيرند . اين تلاش معكوس و مذبوحانه است و جهت اهداف تعيين شده براي شخص نيست . اين نكته بسيار مهم است كه بدانيم ما براي هدف خاصي بدنيا آمده ايم ، لذا با مختصات خاص فيزيكي ،ذهني و روحي متناسب با آن هدف خلق شده ايم بنابراين كاربرد هوش و امكاتاتي كه از طريق هستي به مااعطا شده را بايد بدانيم . شايد تاكنون متوجه شده باشيم چرا در جامعه كنوني ما بسياري با استعدادهاي منحصر به فرد به هرز رفته اند؟ پر واضح است كه مسير را گم كرده  و دچار بي راهه هاي پر پيچ و خم شده اند .

آنهايكه اهل سينما و فيلم هستنند احتمالاً فيلم فارست كمپ را ديده اند ، سازنده فيلم اين موضوع را ثابت مي كند كه چگونه يك فرد كه داراي استعداد معمولي است و يا حتي كمتر از آن به موفقيت هايي دست مي يابد كه ديگران با كلي ادعا نمي توانند اين موفقيت را كسب كنند بنابراين بايد راهكارهاي شناسايي مزيت هاي درون خود را بيابيم و به دنبال اهداف فريبكارانه اي كه به آن تعلق نداريم نرويم و بيهوده وقت  تلف نكنيم .

چند وقت پيش با دوستي در حال قدم زدن بوديم ، به  بچه كوچكي كه درحال تكدي گري بود برخورد كرديم . دستش را به سمت مان دراز كرد . كنجكاو شديم كه درآمد روزانه او چقدر است . پاسخ داد ما سه خواهر به همراه پدر بطور متوسط روزانه يكصد هزارتومان كاسبيم ، با يك حساب سرانگشتي متوجه شديم كه در ماه حدوداً دو الي سه ميليون تومان درآمد دارند . دوست همراهم با اعتراض گفت كه شغل ما از گدايي كردن كمتر  است غافل از اينكه همان گدا كه در منظر اجتماعي كمترين است در جاي خودش قرار گرفته ، اينجاست كه عدالت مفهوم واقعي خود را پيدا مي كند .

مهم داشتن شغلي و موقيعيتي دهن پر كن نيست بلكه آنچه اهميت دارد قرار گرفتن در موقعيتي است كه همه سلولهاي وجودي ما براي آن هدف درست شده است . حال اگر ما جاي خود را با آن شخص متكدي عوض كنيم با عنايت به هوش واستعداد و تحصيلات برتر قطعاً درآمد آن شخص را نمي توانيم كسب كنيم . بايد بر اين باور ايمان آورد كه اگر با توجه به امكانات وجودي و علايق درون حركت كنيم در واقع خود را با كل نظام هستي هماهنك كرده ايم و آنگاه است كه ابر وباد و مه و خورشيد ما را ياري خواهد كرد . اگر به دنبال نداي درون باشيم  همه آنچيزي كه در حسرت آن بسر ميبريم با خود خواهد آورد . در پايان اين نكته را متذكر مي شوم اگر امروزه در وضعيت بحران مالي ويا.......بسر ميبريد بدانيد كه اين وضعيت حاصل برآيند اشتباهاتتان و عدم قضاوت صحيح در مورد توانايي هايتان بوده است .

منتظر پرسشهايتان هستيم

رضا

 

|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آسمان آگاهي و آدرس aflak.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 233
:: کل نظرات : 97

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 274
:: باردید دیروز : 218
:: بازدید هفته : 274
:: بازدید ماه : 1716
:: بازدید سال : 17286
:: بازدید کلی : 71810