اجتماعي
فرود در برهوت صعود در ......
سه شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 14:1 | بازدید : 660 | نویسنده : عباس | ( نظرات )

پنج اردیبهشت ماه است روز هبوط جسم خاکی ام.

پنج اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد و هشت است و روز فرود روحم. تولدی دیگر و اینک در بیت الله الحرام.

لبيك، اللهم لبيك، لبيك، لاشريك لك لبيك ان الحمد والنعمه لك والملك لاشريك لك لبیک.

خار و ذلیل و مستاصل و مضطر، در مقابل خدای کعبه. بهترین قسمت بدنم، پیشانیم را و دستهای بالا برده به علامت تسلیمم را، به دیوار کعبه گذاشته ام و با او به خلسه نشسته ام. خدایی که چندین سال فراموشش کرده بودم، خدای خوبی ها، گذشت ها، خدای مهربانی ها.

به ناگاه فریادهای بلند عربی شیعه و قوی بنیه و مسن، که با خانواده اش در حال طواف بود و حوله احرامش را از زیر کتف حمایل کرده بود، خلوت شیرین مرا بهم زد. و در هر بار طواف و با اشاره دست به ترک و شکاف دیوار مقابل درب خانه خدا، چندین باره تکرار می کرد: هذا مکان ولاده امیر المومنین علیع  هذا مکان ولاده مولانا علیع.....                                            شب جمعه است سیزده رجب، بیست و چهار سال پیش از هجرت، سی سال پس از حمله سپاه ابرهه به خانه خدا، ده سال قبل از بعثت، هفده مهر، بیست و دو سال پیش از مبدا خورشیدی، پانصد و نود و نه میلادی.

حاجیان فراوانی من جمله عباس ابن عبدالمطلب در حال عبادت و طواف خانه خدا هستند.

ماه تاب که چشم های خود را به سختی باز نگهداشته بود نگاهی به چهره سوخته و متعجب آفتاب انداخت و پرسید: مرا به چه چیز به گواهی می گیری؟ آفتاب آمد دلیل آفتاب. تو که خود خوب شاهدی بر: شروع خلقت زمین ( در دحو الارض) از زمین زیر کعبه، ساخت این خانه توسط ابراهیمع، دفن دهها پیامبر در حیاط خانه خدا، حمله سپاه ابرهه و امروز؟

آفتاب نفس نفس زنان با چهره ای گل انداخته گفت: گویا امشب است که فرق کعبه شکافته خواهد شد و تو نیز در شق القمر به دو ماه پاره تبدیل شدی.

آنجا را ببین و بشنو: با وقار و متانت در صحن مسجد الحرام آرام آرام گام بر می دارد در حالیکه بی تاب است و از درد به خود می پیچد و نگران از حمل امانتش.

دست ها به سمت آسمان بالا رفت: " پروردگارا من به تو و پیامبران و کتاب های آسمانی تو ایمان آورده ام و سخن جدم ابراهیم را پذیرفته ام و بی تردید خانه تو با دستان او ساخته شده است. خداوندا به حق آن کسی که این خانه را بنا کرد و به حق جنینی که در رحم دارم این ولادت و وضع حمل را بر من آسان گردان " 

در میان بهت و حیرت همگان، با تکانهایی که در شهر نیز مشهود بود، دیوار مقابل درب خانه خدا به اندازه عبور یک نفر شکافته شد و فاطمه بنت اسد با همراهی جبرئیل و انبوهی از فرشتگان به داخل کعبه هدایت گردید.

آفتاب به ماه تاب گفت مردم نمی دانند تلاششان برای گشودن درب قفل زده شده این خانه بی ثمر است و باید صبور باشند. سه شبانه روز بی خبری از دختر اسد، تحمل آنان را ربوده بود.

ماه تاب از آفتاب پرسید: آن زنان مستوره بهشتی که غذاهای بهشتی آورده اند و بر بالین فاطمه جمع اند کیستند؟ حواس، سارهس، آسیهس، یوکابدس و مریمس.

صبح روز چهارم است که هنوز آفتاب پس از سه شبانه روز پاس بانی با ماه تاب، چشم های خواب آلوده خود را از پس کوههای مشرق مکه باز ننموده بود که ناگهان دیوار کعبه باز شد و بانوی بزرگ اسلام فاطمه بنت اسد از آنجا خارج گردید. و پسر را به سمت آسمان گرفت و فریاد زد: "خداوند مرا بر پارسا زنان گذشته برتری داده است همسر آدمع، همسر ابراهیمع، همسر فرعون، مادر موسیع و مادر مسیحع . هنگام به زمین گذاشتن حمل خود، به مریم خطاب شد که از عبادتگاه خارج شو ولی من. هاتفی از آسمان ندا داد که پیام اینست نام طفل را علیع بگذار که خداوند فرموده نام او نام من است و او برادر و جانشین پیامبر خاتمص خواهد بود".

عباس

 

موضوعات مرتبط: مذهب , ,

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10


اشك قلم
دو شنبه 9 اسفند 1389 ساعت 10:20 | بازدید : 1033 | نویسنده : عباس | ( نظرات )

با خواندن دو مطلب آهنگ الهي و ظهر عاشقان  شور   و شعف وصف ناپذيري تمام وجودم را فرا گرفت و احساس سبكي نمودم و براي لحظاتي كوير عطش زده صورتم را بهاري نموديد و بهانه اي شديد براي شعله ور شدن هيزم كده دلم و ديدم كه لجام زدن بر توسن وحشي قلم اندكي سخت است.

..........................................

...اينك كه زمانه ما را به سمت بي حيايي سوق مي دهد و متاسفانه كم كم عروس بي شرافتي و بي ديني(دنيا اين عروس هزار داماد) به زيباترين وجه ممكن طالب كام گرفتن از روح ماست

...اينك كه پول ، پست و مقام، زن و بچه، خانه و ماشين و هزاران ملعبه ديگر مايه آسايش ما را فراهم نكرده است

... اينك كه جوامع بشري به سمت بي ثباتي و لغزش و لرزش، به طرز مشكوكي هدايت مي گردند

... اينك كه برادر كشي هاي قابيل وار را به عينه مي بينيم

... اينك كه كشتار هاي وسيع، آتش سوزي هاي  فراوان، سيل، طوفان، زلزله، فساد و فحشا و ........ ديگر ، جهان ما را ديوانه وار مي بلعد

اينك كه....

در اين وانفساي بي كسي و نبود فرياد رس ، وظيفه ما كه خواهان آرامش هستيم چيست؟ وظيفه ما كه خواهان آسايش هستيم چيست؟

...................................

اي خداي آدمع چه كنيم كه هنگام اخراج از بهشت و هبوط به سياره  بلا ، و در اين امواج  سياه مصائب، ما را به حال خود تنها وا مگذاري؟

اي خداي نوحع  چه كنيم كه د رسيل آب  فساد و فحشا غرق نگرديم؟

اي خداي يونسع ما چه كنيم كه دنيا و هيولاي بي رحمي و بي حيايي و طغيان و سركشي، ما را نبلعد ؟

اي خداي ابراهيمع ما چه كنيم كه بت هاي زيبا و مدرن امروزي را نپرستيم؟

اي خداي موسيع  چه كنيم كه جز اصحاب فراعنه زمان خود نباشيم و از نيل خروشان دنيا به سلامت گذر كنيم؟

اي خداي عيسيع چه كنيم كه روح به كما رفته و مرده خود را زنده كنيم ؟

اي خداي محمد صچه كنيم كه از دالان سخت و تنگ و تاريك دنيا(به مصداق آيه شريفه لقد خلقنا الانسان في كبد     همانا ما انسان را درسختي و مشقت آفريديم) به سلامت عبور كنيم؟

........

بشنو با گوش دل بشنو و روحت را آزاد كن تا او را سوار بر زمان و مكان به پرواز درآوري.

بشنوزماني را كه آدمع پشيمان و رانده شده از بهشت                                                                                              

بشنوزماني كه نوحع قصد سوار شدن به كشتي را كرد                                                                                                 

بشنوزماني را كه يونسع تمناي خروج از شكم موجود دريايي رانمود                                          

بشنوزماني را كه ابراهيمع  كوهي از آتش را مقابل خود ديد                                                                             

بشنوزماني را كه موسيع عزم شكافتن نيل كرد                                                                                                         

بشنوزماني را كه عيسيع  قصد دميدن در ارواح به خواب رفته ابدي را كرد        

بشنو فرياد آخرين فرستاده آرامش را در روز مباهله كه                                                                                 خدا را به حق پنج تن آل عبا قسم ميدهد

...................................

                                                                          خدايا تو خوب شاهدي زماني كه اين چهارده اقيانوس آسماني، اين چهارده مطهر و پاك  اسم مقدسشان آورده مي شود ، به زنجير كشيدن كلمات در قالب جملات ، چقدر سخت  است و دشوار و گريز پا گشته و متواري مي گردند و از سياهه چيزي نمي ماند جز اشك حقارت قلم.

........................

حال كه زمان با سرعت ديوانه وار خود، به انتها نزديك مي شود دستيابي به آرامش و آسايش مطلق چيزي نيست جز برگشت و رجوع به خويشتن خويش، كه همانا به معنويت نيز تعبير مي گردد و اين  معنويت چيزي نيست جز چنگ زدن به ريسمان حسينع (عليع و اولاد عليع) حل شدن در اقيانوس حسينع، قرار گرفتن در طول موج حسينع و هم فاز شدن با حسينع .

حسينع مغناطيس روح  حسين ع حلقه اتصال زمين به آسمان حسينع ناخداي كشتي طوفان زده دل ما .....

و يا به تعبيري  اينها همه حسين عاست و حسينع اين نيست.

                                                                               ................................

اين امكان وجود دارد كه چشم ها و گوش هايي به سمت ما باشند، پس وظيفه ما سنگين تر مي شود به قول دكتر شريعتي:

" آنان كه رفتند كاري حسيني كردند و آنان كه ماندند بايد كاري زينبي كنند و الا يزيدي اند"

وظيفه ما در هر زمان و در هر مكان نشان دادن نوك فلش به سمت آل الله مي باشد.

وظيفه ما همچون آن پرنده سبكبالي است كه قصد خاموش نمودن آتش ابراهيمع با اندك آب دهان خود را داشت و يا آن پيرزني كه با اندك آورده خود ، قصد خريد يوسفع را داشت. ثبت شدن نامشان در جريده عشق راز ماندگاري آنهاست.

عباس

 

 

موضوعات مرتبط: مذهب , ,

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


كانون عاشقان
یک شنبه 1 اسفند 1389 ساعت 10:51 | بازدید : 968 | نویسنده : عباس | ( نظرات )

 بر سر در ورودي بزرگ نوشته شده مسجد امام سجاد ع. با نهادن پاي راستم در گودي مسجد...

مسجدي با قدمتي بيش از چهل و پنج سال و با امام جماعتي از نسل سالكان و زاهدان راه حق و حقيقت و عارفي از آخرين حلقه شاگردان آیت الله حاج شیخ علی محمد بروجردي و تلمذ کرده محضر مبارک مرجع عالیقدر جهان اسلام آیت الله العظمی بروجردی، مراد و مرشدم مرحوم آيت الله رحمت الله کوشکی مشهور به آقاي صاحب الزماني، پدر معلم شهيد علي مجلسي و استاد مسلم قرآن و فقه.

كسي كه تقوي عملي اش بر قلوب مردم منطقه به اثبات رسيده بود. و تا آخر عمر فقط تكه پارچه اي، دستار سرش بود. اوج زي طلبگي او در كفش هاي گالش پلاستيكي اش نمايان بود. از سوي مرحوم آيت الله فاضل لنكراني پيام آمد كه جهت تدريس به حوزه هاي علميه قم تشريف بياوريد كه ايشان سكوت اختيار كردند.

پاي چپم را درون حياط مسجد بر زمين مي گذارم. اثري از حوض بزرگ درون حياط نيست و كل محوطه جديداً سنگفرش شده است. پاي راستم را بلند مي كنم...

ظهر ماه رمضان است جمعيت فراوان، صحن مسجد، حياط و پياده روي اطراف مسجد را پر نموده اند و با عشق پشت سر آقا اقامه نماز مي كنند. پاي چپم را بر زمين مي گذارم....

(قلم چندين باره مي ايستد و كنج عزلت و سكوت انتخاب نموده ، همراهي نمي كند. همچون طفلكي نازنين دستي بر سر و رويش مي كشم و از او تمنا مي كنم كه مرا ياري كند. چه بنويسم از يوم الحسرة. ديدم راست مي گويد راست مي گويد) اسطوره صبر و استقامت و آئينه تمام قد ايستادگي و مقاومت و مردانگي علي زراسوند (كه يك چشم و دو پاي خود را نذر سردار كربلا نموده) با شهيد ناصر موسيوند، رضا، داریوش در حال بگو و بخندهاي هميشگي اند. شهيد امير فاضل با شهيد سعيد حسيني و حاج ميري و آيت و فريبرز و حجت منيري و شهيد زارع در حال صحبت اند. شهيد سعدي موسيوند با احمد معظمي و حبیب روزبهانی درباره كلاس هاي درسش در دانشگاه تهران گفتگو مي كنند. محسن جد غريب كه عباس احسانبخش، احمد موسيوند، حسن زاده، علي و احمد و رحيم معظمي، شهيد ماكناني، شهيد محسن و مرحوم عمو غلام را دور خود جمع كرده و از كاظم خبر آورده كه عملياتي ديگر در راه است و خودتان را آماده كنيد. منوچهر ابراهیمی، مجتبي، حميد گودرزي ،محمود كماسي،فتح الله كزازي، عابد گودرزي، محمد زرعی روزبهانی، حسن، مسعود تقوي........                            در كانون خاطره ها، جمع بچه ها جمع است.

هنگام ورود به صحن مسجد بايد ابتدا از دالان كوچك كفشداري كه در سمت چپ صحن است عبور كني. به سمت كفشداري گام بر می دارم و خواستم كه پاي راستم را بر روي زمين آن دالان تنگ و باريك بگذارم كه بر خود نهيب زدم مواظب باش مواظب باش مواظب باش... 

در سال هزار و سيصد و چهل و دو بنيان مسجد را گذاشت. مردي متمول با ثروتي فراوان. اهل خيرات و مبرات. انساني با تقوا و اهل حلال و حرام. و دعاي خير طفل هاي يتيم فراواني نگهبانش. اصرارش بر امام جماعت شيخ رحمت الله بود و لا غير و هم عقيده با آقاي صاحب الزماني كه مسجد جاي عبادت است و بس و هرگز اجازه نصب عكس و پوستر و گذاشتن پشتي و مصرف دخانيات و خوردن و پذیرایی داده نشد. و مي گفت: ثروت ها رفتني اند و فقط باقيات صالحات ماندني است و به سخن گهربار مولايم عليع اقتدا نموده ام ( اي انسان سهم تو از دنيا به اندازه قبر توست).

وصيتش انجام شد. دفن در راهروي تنگ كفشداري مسجدش. و بالااجبار نمازگذار بايد بر روي قبر او پا گذاشته و داخل صحن مسجد شود. بوسه بر پای نماز گذار. و تو چه میدانی از این راز؟ خدايا چه كسي دلش مي آيد بر روي چنين انسان نازنيني پا بگذارد. و بي شك با خواندن فاتحه از او ياد مي كني. سنگ قبرش بر ديوار اسارت او را در خاک فریاد می زند: حاج رضا عاجز (روحش قرين رحمت و بخشش قادر مطلق باد)  

عباس

 

موضوعات مرتبط: مذهب , ,

|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آسمان آگاهي و آدرس aflak.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 233
:: کل نظرات : 97

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 150
:: باردید دیروز : 5
:: بازدید هفته : 175
:: بازدید ماه : 686
:: بازدید سال : 16256
:: بازدید کلی : 70780